نصب بیلبورد «صداقت آمریکایی» توسط ارگانی که بناست شبکه 22 صدا و سیما را مدیریت کند
نکته مهم درباره این هجمه جدید تبلیغاتی که هدفش بیش از هر چیز سیاستهای دولت جدید است، نه محتوای آنچه در این بیلبوردها آمده که ارگان سفارش دهنده این بیلبوردها و بنرها است. سازمانی به نام «اوج» که سازمانی هنری-رسانه ای است و چنان که از نامش برمی آید اهم فعالیتهای خود را در دو حیطه فعالیتهای هنری و رسانه ای تعریف کرده!
این سازمان همان سازمانی است که اواخر تابستان امسال نشست رونمایی از فیلمی با عنوان «پرونده های کی.اس» را با بوق و کرنا برگزار کرد و همان سازمانی که شنیده شده تصدیگری شبکه بیست و دوم تلویزیون که با محوریت دفاع مقدس روی آنتن خواهد رفت را برعهده خواهد داشت.
اینکه دوستان موسسه اوج چه هدفی از پخش این بنرها و بیلبوردها دارند که معلوم است و البته باید دست مریزادی هم به آنها گفت که به جای روشهای کهنه ای مانند کفن پوشی از ابزار رسانه برای رساندن حرف خود به گوش مردم استفاده کرده اند. اما پرسشی هم با دیدن این بنرها ذهن مخاطب را به خود مشغول می کند و آن هم اینکه آیا بهتر نبود مدیران سازمان اوج در کنار این طور کارهای تبلیغاتی-میدانی که اثرگذاری شان به اندازه اثرگذاری تبلیغ پفک و چیپس است، کمی ریشه ای تر فکر کرده و از پسوند هنری خود استفاده مطلوب را بنمایند. مثلا چه استفاده ای؟
چرا نمی روید و درباره 28 مرداد فیلم بسازید؟
در اینکه ایالات متحده هم به مانند بسیاری از قدرتهای خارجی نظیر انگلستان، روسیه، فرانسه و دورترها پرتغال ضررهای بسیاری به کشور ما زده شکی نیست اما چرا دوستان حاضر در موسسه اوج به جای طراحی بنر و بیلبوردهای کاملا شعارگونه و ساخت آثار بی کیفیت و برگزاری جشنواره هایی ابتدایی به ریشه نمی زنند؟ مثلا چرا نمی روند در حق بزرگترین جفایی که ایالات متحده بر ایران رواداشت یعنی ماجرای کودتای 28 مرداد فیلم بسازند؟ چرا نمی روند درباره دلایل تسخیر سفارت ایالات متحده فیلم بسازند؟ چرا نمی روند درباره حمایتهایی که مستقیم یا غیرمستقیم ایالات متحده در جریان جنگ هشت ساله از عراق داشت اثری تهیه کنند؟
فیلمساز خوب که کم نداریم، ابزار و مواد فیلمسازی مان هم آن قدر هست که حتی توانایی ساخت آثاری پرهزینه در شرح مظلومیتهای افاغنه، عراقیها و لبنانیها را داشته باشیم، مستندات تاریخی هم که تا دلتان بخواد در مرکز اسناد انقلاب اسلامی فراهم است. تازه شاهدان زنده ای را هم داریم که بزرگتر از هر سندی هستند. پس چرا به جای استفاده از این پتانسیل و خلق آثاری ماندگار که بتوانند نه برای نسل امروز که برای تاریخ، مرجعی باشند روی آورده اید به جلب توجه تعدادی شهروند به بیلبوردهایی که بیشتر از هر چیز کلیشه بودن طراحیهای آنهاست که به چشم می آید؟
دنیا دنیای رسانه هایی مانند سینما و موسیقی است! نگاهی کنید و ببینید «باز لورمن» چطور در «گتسبی بزرگ» تجمل گرایی توخالی طیف تازه به دوران رسیده ایالات متحده را به چالش می کشد؟ یعنی به اندازه یک فیلمساز استرالیایی تبار هم توانایی ندارید؟
یعنی نمی توانید لااقل یک اثر تاریخی نه درجه یک که درجه متوسط بسازید درباره ننگین ترین کودتای تاریخ ایران؟ چرا! به لحاظ مالی توانایی تولیدش را دارید اما چون در سپردن چنین پروژه هایی به آدمهای اهلش پر از تردید هستید و دایره خودی هایتان هم به شدت محدود است به تولید ضعیف ترین آثار و کلیشه ای ترین فعالیتهای رسانه ای می پردازید.
اما این را بدانید که این فعالیتها به مانند شعارنویسی روی دیواری است که هر آن، امکان ریزش اش وجود دارد! تازه اگر پی دیوار را هم محکم کنید هر چه بنویسید با اندکی رنگ از بین می رود! پس اندکی، فقط اندکی عمیق تر بیندیشد و به اندازه برگ، ساقه و در صورت لزوم ریشه را هم دریابید.